کد مطلب:296093 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

خطبه ی فاطمه ی زهرا در مسجد مدینه


روی عبدالله بن الحسن باسناده عن آبائه علیهم السلام: انه لما اجمع (اجتمع) ابوبكر و عمر علی منع فاطمة علیهاالسلام فدكا و بلغها ذلك، لاثت خمارها علی راسها، و اشتملت بجلبابها، و اقبلت فی لمه، (لمه) من حفدتها و نساء قومها تطا ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه (ابیها) رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، حتی دخلت علی ابی بكر و هو فی حشد من المهاجرین والانصار و غیرهم، فنیطت دونها ملاءة.


عبدالله بن حسن به اسناد خود از پدران بزرگوارش علیهم السلام روایت كرده است:زمانی كه ابوبكر و عمر تصمیم گرفتند (متفق شدند) فدك را به حضرت فاطمه علیهاالسلام ندهند و این خبر به آن حضرت رسید، روسری خود را بر سر و لباس روی و چادر خود را به تن پیچید، و همراه با گروهی از زنان یاور و خدمتگذار و خویشاوند حركت كردند، در حالی كه (در اثر بلندی لباس) بر پایی لباس خود پا می گذاشت و نحوه ی راه رفتن آن حضرت، از راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هیچ كم نداشت. تا اینكه به ابوبكر رسید، و این در حالی بود كه ابوبكر در میان اجتماع مهاجرین و انصار و دیگر مسلمانان قرار گرفته بود، پس میان آن حضرت و مردم، پرده ای نصب شد.

فجلست، ثم انت انه اجهش القوم لها بالبكاء، فارتج المجلس، ثم امهلت هنیئه، حتی اذا سكن نشیج القوم و هدات فورتهم، افتتحت الكلام بحمدالله تعالی والثناء علیه والصلاة علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فعاد القوم فی بكائهم: فلما أمسكوا (سكتوا)، عادت فی كلامها، فقالت علیهاالسلام:

آن حضرت سپس نشست، آنگاه چنان ناله جانسوزی برآورد كه همه حاضرین را به گریه واداشت، و مجلس متشنج شد، سپس مقداری مهلت داد تا اینكه فریاد قوم خاموش شد و جوشش مردم فرو نشست. آن گاه كلام خود را با ستایش و ثنای خداوند متعال و درود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آغاز نمود. در این هنگام دوباره مردم شروع به گریه كردند. چون مردم آرام گرفتند حضرت زهرا علیهاالسلام سخن خود را ادامه داد و فرمود:

الحمدلله علی ما انعم، و له الشكر علی ما الهم، والثناء بما قدم، من عموم نعم ابتداها، و سبوغ الاء اسداها، و تمام منن اولاها. جم عن الإحصاء عددها، و نای عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، (و ثم) ندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها، و استحمد الی الخلائق باجزالها، و ثنی بالندب الی امثالها.

ستایش خدای را بر تمام نعمتهایش، و شكر خدا را بر آنچه كه الهام نمود، و


سپاس خدا را به واسطه ی آنچه در گذشته عطا فرمود، از نعمتهای فراگیری كه ابتدائا و بدون درخواست كسی عطا نمود، و نعمتهای (معنوی) فراوانی كه اعطا كرد و بخششهای كاملی كه عنایت نمود. نعمتهایی كه تعداد آنها از شمارش افزونتر، و آغاز آنها دورتر از آن است كه بتوان پاداشش را داد، و منتهای آن از درك و فهم فاصله دارد. و (سپس) بندگانش را دعوت نمود تا به وسیله ی شكر و سپاسگزاری برای اتصال نعمتها، نعمتهای بیشتری را جلب كنند، و با افزون بخشی نعمتها، خلایق را به كثرت ستایش وا داشت، و مكرر به امثال این نعمتها فراخواند.

و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له، كلمه جعل الاخلاص تاویلها، و ضمن القلوب موصولها، و انار فی التفكر معقولها. الممتنع من الابصار رویته،و من الالسن صفته، و من الاوهام كیفیته.

و گواهی می دهم كه معبودی جز خداوند نیست، یگانه است و شریكی برای او وجود ندارد، (این كلمه ی شهادت به یگانگی خداوند متعال) كلمه ای است كه خداوند تاویل و نتیجه آن را اخلاص (در اعمال) قرار داد، و معنای آن را در دلها جای داد، و مفهوم آن را در اندیشه روشن گردانید. خدایی كه رویت او برای دیدگان، و توصیف او برای زبانها، و درك چگونگی او برای عقلها ممتنع است.

ابتدع الاشیاء لا من شی ء كان قبلها، و انشاها بلا احتذاء امثله امتثلها، كونها بقدرته، و ذراها بمشیته، من غیر حاجة منه الی تكوینها، و لا فائدة له فی تصویرها، الا تثبیتا لحكمته، و تنبیها علی طاعته، و اظهارا لقدرته، و تعبدا لبریته، و اعزازا لدعوته. ثم جعل الثواب علی طاعته، و وضع العقاب علی معصیته، ذیاده لعباده عن نقمته، و حیاشه لهم الی جنته.

اشیاء را نوآفرینی كرد بدون آنكه آنها را از چیزی كه قبل از آنها وجود داشته باشد بیافریند و آنها را ایجاد كرد، بدون آنكه از روی چیزهای مشابه نمونه برداری كرده باشد، و به قدرت خود موجودات را ایجاد كرد، و به مشیت


خود خلق نمود، بدون اینكه به ایجاد آنها نیازی داشته باشد، یا صورت نگاری آنها سودی برای او داشته باشد، بلكه تنها برای تثبیت حكمت و فرزانگی خود، و تنبه دادن بندگان بر اطاعت خویش، و آشكار ساختن قدرتش، و برای بندگی مخلوقاتش و تقویت و تثبیت دعوت خود، آنها را آفرید. آنگاه بر اطاعت خود پاداش، و بر معصیت خود عقاب و مؤاخذه قرار داد، تا بندگانش را از كارهایی كه موجب عقوبت او می شوند: باز دارد، و به سوی بهشت گرد آورد.

و اشهد أن ابی محمدا (النبی الامی) صلی الله علیه و آله و سلم عبده و رسوله،اختاره و انتجبه قبل ان ارسله، و سماه قبل ان اجتباه، و اصطفاه قبل ان ابتعثه، اذ الخلائق بالغیب مكنونه، و بستر الأهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه. علما من الله تعالی بمائل الامور، و احاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع المقدور (الامور).

و گواهی می دهم كه پدرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم (پیامبر امی)، بنده و فرستاده ی خداست، كه خداوند او را پیش از آنكه به رسالت مبعوث نماید، برگزید، و پیش از گزینش او را نام نهاد، و پیش از مبعوث كردن پاك نمود، آن هنگام كه همه ی خلائق، به (پرده ی) غیب پوشیده، و به واسطه وحشت و هراس محفوظ،و به منتهای عدم مقرون بودند. و این برای آن بود كه خداوند متعال به فرجام امور آگاه، و به رخدادهای روزگار احاطه، و به جایگاه مقدرات (امور) آگاهی داشت.

ابتعثه الله اتماما لأمره، و عزیمه علی امضاء حكمه، و انفاذا لمقادیر حتمه (رحمته. یا حكمه). فرای الامم فرقا فی ادیانها، عكفا علی نیرانها، عابده لاوثانها، منكره لله مع عرفانها، فانار الله (تعالی) بابی [1] محمد صلی الله علیه و آله و سلم ظلمها، و كشف عن القلوب بهمها، و جلی عن الابصار غممها (عماها)، و قام فی الناس بالهدایة، فانقذهم من الغوایه، و بصرهم من العمایه، و هداهم الی الدین القویم، و دعاهم الی الصراط المستقیم.


خداوند پیامبر را مبعوث نمود برای اینكه می خواست امر خود را اتمام، و حكم خود را امضاء و به انجام رساند، و مقدرات حتمی (یا: مقدرات رحمت) خود را تنفیذ نماید. پس دید امتها دین های جدا جدا دارند، و بر آتش روی آورده و بت می پرستند، و با وجود شناخت خداوند او را انكار می كنند، لذا خداوند (متعال) به وسیله پدرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تاریكیهای آنان را به نور مبدل نمود، و مشكلات دل آنها را بر طرف، و پوششها (یا: كوری باطنی آنان)را از دیدگانش برداشت، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان مردم به هدایت آنان بپا ایستاد، و آنان را از گمراهی نجات داد، و كوری دلشان را به بصیرت مبدل نمود، و آنها را به دین استوار رهنمون، و به راه راست دعوت نمود.

ثم قبضه الله الیه قبض رافه و اختیار، و رغبه و ایثار، فمحمد صلی الله علیه و آله و سلم من تعب هذه الدار فی راحه، قد حف بالملائكه الابرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملك الجبار. صلی الله علی ابی، نبیه و امینه علی الوحی، و صفیه (فی الذكر)، و خیرته من الخلق و رضیه، والسلام علیه و رحمه الله و بركاته.

سپس خداوند، با رافت و گزینش و رغبت و مقدم داشتن، روح او را قبض نمود و به سوی خود برد. و اینك حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از رنج دنیا راحت است. و در میان ملائكه نیكوكار و رضایت پروردگار بسیار آمرزنده در مجاورت پادشاه جبار قرار گرفته است. درود خدا بر پدرم، پیامبر و امین وحی و برگزیده (او در قرآن)، و منتخب و مورد پسند خداوند از میان خلق، و سلام و رحمت و بركات خداوند بر او باد.

ثم التفتت علیهاالسلام الی اهل المجلس و قالت: انتم عباد الله! نصب امره و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و امناء الله علی انفسكم، و بلغائه الی الامم، و زعمتم حق لكم، لله فیكم عهد قدمه الیكم [2] ، و بقیه استخلفها علیكم: كتاب الله الناطق، والقرآن الصادق،


والنور الساطع، والضیاء اللامع، بینه بصائره، منكشفه سرائره، منجلیه (متجلیه) ظواهره، مغتبطه به اشیاعه، قائد الی الرضوان اتباعه، مود الی النجاه استماعه، به تنال حجج الله المنوره، و عزائمه المفسره، و محارمه المحذره، و بیناته الجالیه، و براهنیه الكافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المكتوبة.

سپس فاطمه ی زهرا علیهاالسلام رو به اهل مجلس كرد و فرمود: ای بندگان خدا، امر و نهی خدا به شما متوجه است، و شما حاملان دین و وحی او، و امین خدا بر خود هستید، و باید آن (دین خدا) را به امتهای دیگر برسانید، و می دانید كه خداوند حقی بر شما دارد، و آن اینكه پیش از این در بین شما عهد و پیمانی گذاشته، و یادگاری دارد كه آن را جانشین خود بر شما قرار داده است. یعنی همان كتاب گویای خدا و قرآن راستگو و نور درخشنده، و روشنایی روشنایی بخش كه بصیرتهای آن روشن، و اسرار آن بی پرده، و ظواهرش آشكار است، و همگان به پیروان آن غبطه و حسرت می خورند، همان قرآن كه پیروی از آن انسان را به خشنودی (پروردگار) رهبری می نماید، و گوش فرادادن به آن سبب نجات می گردد، و به واسطه ی آن می توان به حجتهای نورانی خدا، و احكام واجب تفسیر شده و محرمات مع شده خدا، و دلیلهای روشن، و برهانهای كافی او، و فضیلتهای مستحب و رخصتهایی كه خداوند برای شما جایز دانسته است (مباحات)، و احكام مكتوب و واحب خدا، دست یافت.

فجعل الله الایمان تطیهرا لكم من الشرك، والصلاة تنزیها لكم عن الكبر، والزكاه تزكیه للنفس و نماءاً فی الرزق، والصیام تثبیتا للاخلاص، والحج تشییدا للدین، والعدل تنسیقا للقلوب، و طاعتنا نظاما للملة، و امامتنا امانا من الفرقه،


والجهاد عزا للاسلام، (و ذلا لاهل الكفر والنفاق)، والصبر معونه علی استیجاب الاجر، والامر بالمعروف مصلحه للعامه، وبر الوالدین و قایه من السخط، وصله الارحام منساه فی العمر و منماه للعدد، والقصاص حقنا للدماء، والوفاء بالنذر تعریضا للمغفرة، و توفیه المكاییل والموازین تغییرا للبخس، والنهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذف اجتنابا عن اللعنه، و ترك السرقه ایجاباً للعفه و حرم الله الشرك اخلاصا له بالربوبیه، ف- (اتقوا الله حق تقاته، و لا تموتن الا و انتم مسلمون.) [3] ، و اطعیوا الله فیما امركم به و (ما) نهاكم عنه، فانه (انما یخشی الله من عباده العلماء.) [4] .

پس خداوند، ایمان را برای پاكی شما از شرك، و نماز را برای پاكیزه نمودن شما از كبر، و زكات را برای پاكیزگی نفس شما از آلودگی و رشد روزی شما، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای تقویت و تحكیم دین، و عدالت را برای هماهنگی بین دلها، و اطاعت از ما (اهل بیت علیهم السلام) را برای نظم (شریعت)، و امامت ما را برای ایمنی از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام (و ذلت كافران و منافقان)، و صبر را وسیله ای برای جلب اجر و پاداش، و امر به معروف را برای مصلحت مردم، و نیكی به پدر و مادر را برای مصون ماندن شما از غضب خود، و رسیدگی به خویشاوندان را موجب طولانی شدن عمر و رشد جمعیت، و قصاص را برای جلوگیری از ریختن خونها، و وفای به نذر را به خاطر قرار گرفتن در معرض آمرزش خداوند، و كامل دادن پیمانه و وزن را برای جلوگیری از كم فروشی، و خوردن شراب را برای دوری از بدیها و پلیدیها، و اجتناب از نسبت ناروا به دیگران را برای مورد لعنت واقع نشدن، و ترك دزدی را برای دست یافتن به عفت و پاكدامنی مقرر فرمود. و شرك ورزیدن را برای نیل بندگان به اخلاص در ربوبیت حرام نمود، «پس حقیقتا تقوای خدا را پیشه كنید، و مبادا


با دین غیر اسلام از دنیا بروید.» و در آنچه خداوند شما را به آن امر فرموده و یا نهی نموده، از او اطاعت كنید، زیرا «تنها بندگان دانای خدا از (عظمت) او می هراسند.»

ثم قالت: ایها الناس، اعلموا انی فاطمه، و ابی محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اقول عودا و بدوا، و لا اقول ما اقول غلطا، و لا افعل ما افعل شططا: (لقد جاء كم رسول من انفسكم، عزیز علیه ما عنتم، حریص علیكم، بالمومنین رووف رحیم.) [5] فان تعزوه و تعرفوه، تجدوه ابی دون نسائكم، و اخا ابن عمی دون رجالكم، و لنعم المعزی الیه صلی الله علیه و آله و سلم!

آنگاه حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: ای مردم، بدانید كه من فاطمه هستم، و پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است، مكرر می گویم، و گفتار اشتباه، و كارهایم برخلاف حق نیست: «براستی كه رسولی از میان خودتان به سوی شما آمد كه سختی و رنجی كه بر شما وارد می شد برای او سخت و ناگوار و گران می آمد، و به (هدایت) شما شدیدا علاقمند، و نسبت به مومنین رؤوف و مهربان بود.» پس اگر به نسب پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم مراجعه كنید و او را بشناسید، می فهمید كه او پدر من است، نه پدر زنهای شما، و برادر پسر عموی من (علی علیه السلام) است، نه برادر مردان شما، و چه سعادتمند است كسی كه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منسوب است!

فبلغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشركین، ضاربا ثبجهم، آخذا باكظامهم (بكظمهم)، داعیا الی سبیل ربه بالحكمه والموعظه الحسنه، یكسر (یجف)الاصنام، و ینكث (یفلق) الهام، حتی انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتی تفری اللیل عن صبحه، و اسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، وطاح و شیظ (وسیط) النفاق، و انحلت عقد الكفر والشقاق، و فهتم بكلمه الاخلاص، فی نفر من البیض الخماص، (الذین اذهب الله عنهم الرجس، و طهرهم تطهیرا. [6] .

پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم كه رسالت خود را ابلاغ نمود، در حالی كه مردم را سخت


بیم داد، و به راه و روش مشركین پشت پا زد، و بر كمر آنان زد و گلوگاه آنان را گرفت، و (و مردم را) با حكمت (و استدلال) و موعظه ی نیكو به راه پروردگارش دعوت نمود. هم او كه بتها را می شكست، و سرهای مشركان را می شكست (یا: می شكافت)، تا اینكه اجتماع آنها در هم شكست، و همه عقب نشینی كردند. به حدی كه شب كنار رفت و صبح آشكار شد، و حق از جایگاه خالصش ظاهر گردید، و راهبر دین سخن آغاز نمود، و صدای شیطان خاموش گردید، و جعیت های نفاق و منافقان نابود گردیدند، و گره های كفر و شقاق گشوده شدند، و همه ی شما به كلمه اخلاص و توحید سخن گفتید. در حالی كه عده ای از انسانهای سفیدروی روزه دار در میان شما بودند، كه خداوند پلیدی را از آنان دور كرده و به نحوی شایسته پاكیزه گردانیده بود.»

(و كنتم علی شفا حفره من النار) [7] مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطی الاقدام، تشربون الطرق،و تقتاتون القد (الورق)، اذله خاسئین (صاغرین)، (تخافون ان یتخطفكم الناس) [8] من حولكم، فانقذكم الله تبارك و تعالی بابی محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

«و این در حالی بود كه شما در لبه ی پرتگاه جهنم قرار گرفته بودید.» و در دسترس آشامیدن تشنگان، و فرصت و دستبرد طمعكاران، و مانند شعله ی آتش در معرض اقتباس شتابزدگان، و زیر گامها و پایمال دیگران بودید، از آب آلوده ی گودالها می آشامیدید، و با پوست بره یا بزغاله (یا برگ درختان) رفع گرسنگی می كردید، و خوار و مطرود (ذلیل) بودید و می ترسیدید مردم از اطراف، شما را بربایند. تا اینكه خداوند تبارك و تعالی به وسیله پدرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شما را نجات داد.


بعد اللتیا والتی و بعد ان منی ببهم الرجال، و ذوبان العرب، و مرده اهل الكتاب، (كلما اوقدوا نارا للحرب، اطفاها الله) [9] ، او نجم قرن الشیطان (للشیطان)، او فغرت فاغره من المشركین، قذف اخاه فی لهواتها، فلا ینكفی حتی یطا صماخها (جناحها) باخمصه، و یخمد لهبها بسیفه، مكدودا فی ذات الله، مجتهدا فی امر الله، قریبا من رسول الله، سیدا فی اولیاء الله، مشمرا ناصحا، مجدا كادحا، لا تاخذه فی الله لومه لائم!و انتم فی رفاهیه من العیش، و ادعون فاكهون آمنون، تتربصون بنا الدوائر، و تتوكفون الاخبار، و تنكصون عند النزال، و تفرون من القتال.

بعد از این همه حوادث ناگوار، و بعد از آنكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به افراد شجاع ولی نادان و بی منطق، و گرگهای عرب، و متمردین از اهل كتاب گرفتار بود. به گونه ای كه «هرگاه آتش جنگ را روشن می كردند، خدا آن را خاموش می كرد» یا هر زمان كه شاخ شیطان ظاهر می شد، یا مشركی درنده وار دهان بازمی كرد، پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم (برادرش علی علیه السلام) را در ته حلقومش می انداخت، و او نیز تا گوش (بال) او را زیر پای خود له نمی كرد، و شعله ی آتش آنان را با شمشیر خود خاموش نمی نمود، باز نمی گشت، و این در حالی بود كه علی علیه السلام در (راه خشنودی) خدا در فشار و سختی، و در انجام دستورات خدا سختكوش و تلاشگر، و مقرب در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و سید و سالار اولیای خدا، و مهیا و خیرخواه مردم، و با جدیث و زحمت مشغول فعالیت بود، و در (راه خشنودی) خدا سرزنش سرزنش كنندگان در او تاثیری نداشت. آن هنگام كه شما در رفاه و خوشگذرانی و آسایش و نعمت و امنیت به سر می برید، و انتظار می كشیدید كه برای ما (اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) حوادث ناگوار پیش آید، و چشم به راه شنیدن اخبار بودید، و هنگام جنگ عقب نشینی می كردید، و از جنگیدن می گریختید.

فلما اختار الله لنبیه دار انبیائه، و ماوی اصفیائه، ظهر فیكم حسكه (حسیكه) النفاق، و سمل جلباب الدین و نطق كاظم الغاوین، و نبغ خامل الاقلین، و هدر فنیق


المبطلین، فخطر فی عرصاتكم، و اطلع الشیطان راسه من مغرزه، هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجیبین، و للعزه (للغزه، یا للعثرة) فیه ملاحظین، ثم استنهضكم فوجدكم خفافا، و احمشكم فالفاكم غضابا، فوسمتم غیر ابلكم، و وردتم غیر مشربكم.

پس زمانی كه خداوند منزلگاه پیامبران و محل برگزیدگان خود را برای پیامبرش برگزید (و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به ملكوت اعلی پیوست)، خارها و كینه های نفاق در میان شما ظاهر، و لباس دین كهنه شد، و گمراهان خشم فرود برده به سخن درآمدند، و فرومایگان گمنام به صحنه آمده و ظاهر شدند، و نازپرورده های گروه باطل (كفار و مشركین) به صدا درآمدند، و در میان جمعیت شما دم جنباندند، و شیطان سر خود را از مخفی گاهش بیرون كشید و شما را صدا زد، و دریافت كه شما دعوت او را استجابت خواهید كرد، و برای نیل به عزت (یا برای فریب خوردن، یا: لغزش)، همه به او نظاره می كنید (و از او فرمانبرداری خواهید نمود)، آن گاه از شما خواست كه برخیزید، و دید كه شما آدمهای سبكی هستید، و شما را تحریك كرد (و غضبناكتان نمود)، و دید غضبناك هستید، و در نتیجه به جای شترهای خود شترهای دیگران را داغ نمودید، و در عوض آبگاه خود، به آبگاه دیگران وارد شدید.

هذا والعهد قریب، والكلم رحیب، و الجرح لما یندمل، والرسول لما یقبر، ابتدارا زعمتم خوف الفتنه، (الا فی الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحیطه بالكافرین) [10] ، فهیهات منكم، و كیف بكم؟و انی توفكون؟ و كتاب الله بین اظهركم، اموره ظاهره، و احكامه زاهره، و اعلامه باهره، و زواجره لائحه، و اوامره واضحه، (و) قد خلفتموه وراء ظهوركم،ارغبه عنه تدبرون (تریدون)، ام بغیره تحكمون؟ (بئس للظالمین بدلا!) [11] (و من یبتغ غیر الاسلام دینا، فلن یقبل منه، و هو فی الاخره من الخاسرین.) [12] .


و این همه در حالی بود كه عهد شما (نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) نزدیك بود، و جراحت(ی كه به واسطه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده بود) هنوز وسیع، و زخم هنوز التیام پیدا نكرده، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنوز دفن نشده بود، و دلیل اینكه خیلی با عجله به این كار اقدام نمودید آن بود كه گمان كردید (كه اگر این كار را نكنید) فتنه و آشوب می شود. و حال آنكه «آگاه باشید و بدانید كه در فتنه سقوط كردند،و همانا جهنم بر كافران احاطه دارد»، از شما بعید بود، و چه شده است شما را؟و به كدام سوی منحرف شده اید؟ در حالی كه كتاب خدا در میان شما است، كتابی كه امور و معارف آن روشن، و احكام آن درخشنده، و نشانه های آن بلند و غالب، و نهی های آن واضح، و امرهای آن روشن است. ولی شما قرآن را پشت سرتان نهاده اید. آیا از قرآن رو گردانیده اید، یا غیر قرآن را ملاك حكم و قضاوت خود قرار داده اید، «و ستمكاران چه بد جانشینی را به جای قرآن اختیار نموده اند!» «و هر كس دین دیگر غیر از اسلام را اختیار كند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد، و در آخرت از زیانكاران خواهد بود.»

ثم لم تلبثوا الا ریث ان تسكن نفرتها (نغزتها)، و یسلس قیادها، ثم اخذتم تورون و قدتها (وقودها)، و تهیجون جمرتها، و تستجیبون لهتاف الشیطان الغوی، و اطفاء انوار الدین الجلی، و اهماد (اهمال) سنن النبی الصفی، تشربون حسوا فی ارتغاء، و تمشون لاهله و ولده فی الخمره (الحمراء) و الضراء، و نصبر منكم علی مثل حز (جز) المدی، و وخز السنان فی الحشاء، و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا، (افحكم الجاهلیه تبغون، و من احسن من الله حكما لقوم یوقنون؟!) [13] افلا تعلمون؟ بلی قد تجلی لكم كالشمس الضاحیه انی ابنته.

آنگاه شما درنگ نكردید، مگر به مقداری كه چموشی (جوشش) خلافت آرام گیرد، و افسار شتر آن روان گردد (و در اختیار شما قرار گیرد)، سپس شروع كردید به شعله ور نمودن آتش گیرانه ی خلافت، و سرایت دادن آتش آن به جاهای


دیگر، و پاسخ مثبت دادن به فریاد شیطان گمراه، و خاموش كردن انوار دین روشن اسلام، و خاموش كردن (رها كردن) سنتهای پیامبر برگزیده ی خدا. و آرام آرام منافع خلافت را می آشامید، و در پوشش پستی و بلندیها و درختان (و به صورت مخفی) علیه اهل بیت و فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گام برمی دارید، و ما از ناحیه شما، بر مثل بریدن كاردها، و همانند فرو رفتن سر نیزه در درون انسان صبر می كنیم. و اینك چنین می پندارید كه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ارث نمی بریم! «آیا حكم زمان جاهلیت را برگزیده اید؟ و چه كسی بهتر از خدا حكم می كند، در نظر آنانی كه یقین دارند» آیا شما نمی دانید؟! آری، برای شما همچون خورشید درخشان، روشن است كه من دختر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم هستم.

ایها المسلمون! ااغلب علی ارثیه؟ (ارثی. یا: ارث ابی) یابن ابی قحافه! افی كتاب الله ان ترث اباك، و لا ارث ابی؟! لقد جئت شیئا فریا (علی الله و رسوله)، افعلی عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم؟ اذ یقول: (و ورث سلیمان داود.) [14] و قال فیما اقتص من خبر یحیی بن زكریا علیهماالسلام، اذ قال: (فهب لی من لدنك ولیا یرثنی ویرث من آل یعقوب.) [15] و قال (ایضا): (و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله) [16] و قال (یوصیكم الله فی اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین.) [17] و قال: (ان ترك خیرا الوصیه للوالدین والاقربین بالمعروف، حقا علی المتقین.) [18] .

ای مسلمانان! آیا رواست كه من بر ارثم مغلوب شوم؟ ای پسر ابی قحافه! آیا در كتاب خدا چنین آمده است كه تو از پدرت ارث ببری، ولی من از پدرم ارث


نبرم؟! مسلما سخن دروغین و ساختگی را (به خدا و رسولش) نسبت داده ای، آیا از روی عمد، كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر انداخته اید؟ آن جا كه خداوند می فرماید: «و یحیی بن زكریا علیهماالسلام را نقل می كند، فرمود: (و به یاد آور) زمانی را كه حضرت زكریا (به درگاه خدا) عرض كرد: «خدایا)، پس از جانب خود جانشینی به من ارزانی دار كه از من و خاندان یعقوب ارث ببرد.» و نیز فرمود: و خویشاوندان، برخی نیست به بعضی دیگر، در كتاب خدا مقدم و سزاوارتر هستند.» و فرمود: «و خداوند درباره ی فرزندانتان سفارش می كند كه سهم پسر برابر با سهم دو دختر باشد.» و نیز فرمود: «(كسی كه آثار مرگ را در خود دید)اگر مالی دارد، باید نسبت به پدر و مادر و دیگر نزدیكیان خود به آنچه معروف است وصیت كند، و این حقی است بر پرهیزگاران.»

و زعمتم ان لا حظوه لی، و لا ارث من ابی، و لا رحم بیننا، افخصكم الله بایه (من القرآن) اخرج (منها) ابی (محمد صلی الله علیه و آله و سلم) منها؟! ان أهل تقولون: ان اهل الملتین لا یتوارثان؟! [19] . او لست انا و ابی من اهل مله واحده؟ ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابی و ابن عمی؟! فدونكها مخطومه مرحوله تلقاك یوم حشرك، فنعم الحكم الله، و الزعیم محمد صلی الله علیه و آله و سلم! والموعد القیامه، و عند الساعة یخسر المبطلون، و لا ینفعكم اذ تندمون، (و لكل نبا مستقر و سوف تعلمون) [20] (من یاتیه عذاب یخزیه، و یحل علیه عذاب مقیم) [21] .

ولی شما گمان می كنید كه بهره ای برای من نیست و من از پدرم ارث نمی برم، و میان ما هیچ خویشاوندی وجود ندارد، آیا خداوند آیه ای را (در قرآن) به شما اختصاص داده و پدرم (حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن آیه استثناء نموده


است؟! یا می گویید اهل دو دین و آیین از یكدیگر ارث نمی برند، آیا من و پدرم از اهل یك دین و آیین نیستیم (و هر دو مسلمان نمی باشیم)؟ و یا شما نسبت به عام و خاص قرآن، از پدرم (رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) و پسر عمویم (علی علیه السلام) آگاهتر هستید؟! پس (ای ابوبكر!) بگیر این فدك را (ارزانی تو باد)، در حالی كه افسار آن به دست توست، و جهاز آن آماده است، (تا آن زمان كه) در روز حشر تو را ملاقات نماید، كه چه خوب داوری است خداوند، و چه كفیل (راهبر) خوبی است حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم! و قرار ما روز قیامت، كه هنگام قیامت آنان كه راه باطل رفتند، زیانكار خواهند شد، و هر چه اظهار پشیمانی كنید، سودی نخواهد داشت، «و برای هر خبری، وعده گاهی وجود دارد، و در آینده خواهید دانست كه عذاب خواركننده بر چه كسی فرو خواهد آمد.و عذاب پایدار بر چه كسی وارد خواهد شد.»

ثم رمت بطرفها نحو الانصار، فقالت (لهم): یا معشر النقیبه (الفتیه)، و اعضاد المله، و حضنه الاسلام، ما هذه الغمیزه فی حقی؟ والسنه عن ظلامتی؟ اما كان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ابی یقول: «المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما احدثتم، و عجلان ذا اهاله، ولكم طاقه بما احاول، وقوه علی ما اطلب و ازاول، اتقولون مات محمد صلی الله علیه و آله و سلم؟ فخطب جلیل، استوسع وهنه (وهیه)، و استنهر فتقه، و انفتق رتقه، و اظلمت الارض لغیبته، و كسفت الشمس والقمر، و انتثرت النجوم لمصیبته، و اكدت الامال، و خشعت الجبال،و اضیع الحریم، و ازیلت الحرمه عند مماته.

سپس حضرت رو به انصار نمود و خطاب به آنان فرمود: ای جماعت صاحب نفوذ (ای جوانمردان)، و ای بازوان دین و شریعت، و ای كسانی كه پرورش دهندگان اسلام بودید، چرا نسبت به حق من از خود ضعف نشان می دهید؟ و از ظلمی كه بر من وارد شده در چرت به سر می برید؟ آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمی فرمود: «احترام هر مردی در فرزندان وی باید حفظ شود.»؟ چه قدر زود كارهای خود را تغییر دادید، و چه سریع چربیهای شما از دماغتان


خارج شد! در حالی كه شما توانایی انجام آنچه را كه من می خواهم، دارید، و بر آنچه من طلب می كنم و دنبال آن هستم، قوت و نیرو دارید، آیا می گویید كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفته است (و ما دیگر هیچ وظیفه ای نداریم)؟ براستی كه (رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) مصیبت بزرگی بود كه ضعف و سستی (شكافی) وسیع در اثر آن به وجود آمد، و جدایی و از هم گسیختگی وسیع و بزرگ ایجاد شد، و همبستگی كه وجود داشت شكاف پیدا كرد، و زمین به واسطه غیبت (و رحلت) او تاریك شد، و خورشید و ماه گرفتند، و در اثر مصیبت رحلت آن حضرت، ستاره ها پراكنده شدند، و آرزوها به نومیدی مبدل شدند، و كوهها خاشع شدند، و حریم (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) ضایع شد، و حرمت (اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) او را بلافاصله بعد از رحلت او از بین بردند.

فتلك والله النازله الكبری والمصیبه العظمی، لامثلها نازله، و لا بائقة عاجله، اعلن بها كتاب الله- جل ثناوه- فی افنیتكم، فی ممساكم [22] و مصبحكم (یهتف فی افنیتكم)، هتافا و صراخا، و تلاوه والحانا، و لقبله ما حل بانبیاء الله و رسله؟ حكم فضل و قضاء حتم، (و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم؟ و من ینقلب علی عقبیه، فلن یضر الله شیئا، و سیجزی الله الشاكرین.) [23] .

پس به خدا سوگند كه این حوادث، مصیبت و پیشامد بزرگی است مكه هیچ مصیبتی با آن برابری نمی كند، و هیچ مصیبت دنیایی مثل آن نخواهد بود. مصیبتی كه كتاب خدا- جل ثناوه- در جلو چشمتان در شبانگاه و صبحگاه با صدای بلند و با ناله و فریاد، و با تلاوت (معمولی) و با نغمه ها اعلام نموده است. و مگر پیش از این بر پیامبران خدا و رسولانش چه گذشته است؟ (مرگ)، حكم


قطعی و قضای محتوم الهی است، «و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسولی است كه پیش از او رسولانی گذاشته اند، آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به گذشته ی خود باز می گردید؟ و هر كس با دو پاشنه ی پایش (به عقب) برگردد، هیچ ضرری به خدا نخواهد زد، و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.»

ایها بنی قیله! ااهضم تراث ابی؟ [24] و انتم بمرای منی و مسمع و منتدی و مجمع تلبسكم الدعوه، و تشملكم الخبره (الحیره)، و انتم ذوو العدد والعده، والاداه والقوه، و عندكم السلاح والجنه، توافیكم الدعوه فلا تجیبون،و تأتیكم الصرخه فلا تغیثون، و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخیر والصلاح، والنخبة التی انتخبت، والخیرة التی اختیرت لنا اهل البیت، قاتلتم العرب، و تحملتم الكد والتعب، ناطحتم الامم، و كافحتم البهم، لا نبرح او تبرحون، نامركم فتاتمرون.

ای فرزندان «قیله» [25] از شما دور است، آیا من در رابطه با ارث پدرم خرد و مظلوم واقع شوم؟ در حالی كه شما در جلوی دیدگان من هستید، و صدایتان را می شنوید و در یك جمع گرد آمده ایم؟ و زیر پوشش دعوت من قرار دارید، و از خبرها مطلع هستید (یا: سر گشته اید)، و در حالی كه شما دارای عده وعده و ابزار و نیرو هستید و نزد شما جنگ افزار و سپر می باشد، پشت سر هم دعوت مرا می شنوید اما اجابت نمی كنید! و صدای فریاد و استغاثه ام به گوش شما می رسد، ولی فریاد رسی نمی كنید! با اینكه شما به جنگاوری ستوده شده، و به خیر و صلاح معروف هستید، و نخبه هایی هستید كه از بین مردم انتخاب شده اید، و برگزیدگانی هستید كه برای ما اهل بیت اختیار شده اید، با (مشركان) عرب جنگیدید، و سختیها و رنجها را تحمل نمودید، و با ملتهای (مشرك) مبارزه نمودید، و با افراد شجاع ولی بی منطق جنگدید، همواره ما (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) امر می كردیم و شما اطاعت می نمودید.


حتی اذ دارت بنا رحی الاسلام، و در حلب الایام، و خضعت ثغره (نعرة) الشرك، و سكنت فوره الإفك، و خمدت (همدت) نیران الكفر، و هدات دعوه الهرج (والمرج)،و استوسق (استوثق) نظام الدین، فانی حرتم (حزتم، یا: اخذتم) بعد البیان؟ و اسررتم بعد الإعلان؟ و نكصتم بعد الإقدام؟ و اشركتم بعد الایمان؟ بوسا لقوم نكثوا ایمانهم من بعد عهدهم، (و هموا بإخراج الرسول و هم بدووكم اول مره، اتخشونهم، فالله احق ان تخشوه ان كنتم مومنین.) [26] .

تا اینكه وقتی سنگ آسیای اسلام توسط ما به گردش در آمد، و بركات روزگار، همچون شیر، جریان و كثرت پیدا كرد، و زیر گلو (بینی) شرك به خاك مالیده شد، و فوران دروغ ساكن شد، و آتشهای كفر خاموش گردید، و موج فتنه و شورش آرام گرفت، و نظام دین هماهنگ و برقرار شد، پس شما بعد از این بیانات از چه چیز متحیر شدید (چرا از حق برگشتید، یا: چه شیوه ای را پیش گرفتید)؟ و پس از اعلان و آشكار چرا پنهان نمودید؟ و بعد اقدام (به طرفداری از حق) عقب گرد نمودید؟ و چگونه بعد از ایمان آوردن مشرك شدید؟ بدبختی و فقر باد بر قومی كه بعد از عهد و پیمان سوگندشان را شكستند، «و تصمیم گرفتند فرستاده ی خدا را دور نمایند، در حالی كه آنان (مخالفان) توطئه را علیه شما آغاز كردند، آیااز آنان می ترسید؟ در حالی كه اگر ایمان داشته باشید، خدا سزاوارتر است كه از او بترسید.»

الا، و قد اری ان قد اخلدتم الی الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط والقبض و خلوتم بالدعه، و نجوتم بالضیق من السعه، (و نجوتم من الضیق بالسعه)، فمججتم ما وعیتم، و دسعتم الذی تسوغتم، ف- (ان تكفروا انتم و من فی الارض جمیعا فان الله لغنی حمید). [27] .


هان، می بنیم كه شما دلبسته ی به رفاه و خوشگذرانی و آسایش گردیده اید، و كسی را كه نسبت به بسط و قبض از دیگران سزاوارتر است، دور نموده اید. و شما با سكون و آرامش و خوشگذرانی خلوت نموده، و از وسعت و گشایش به تنگنا پناه برده، (و خود را از تنگنا و ضیق، به سوی وسعت و آسایش رهایی داده،) و همه ی آنچه را در درون جمع كره بودید، به هوا پرتاب نمودید. و آنچه را كه خورده بودید بالا آورده اید. پس «اگر شما و تمام كسانی كه بر روی زمین زندگی می كنند. كافر شوند (هیچ ضرری به خدا نمی رسد)، زیرا خداوند بی نیاز و ستوده است.»

الا، و قد قلت ما قلت هذا علی معرفه منی بالخذله التی خامرتكم، والغذرة التی استشعرتها قلوبكم، ولكنها فیضه النفس، و نفثه الغیظ، و خور القناه، وبثه الصدر، و تقدمه الحجه، فدونكموها، فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخف، باقیه العار، موسومه بغضب الله [28] و شنار (شنان) الأبد، موصوله بنار الله الموقده، التی تطلع علی الافئده، فبعین الله ما تفعلون (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.) [29] و انا ابنه نذیر لكم، بین یدی عذاب شدید، فاعملوا (انا عاملون، و انتظروا انا منتظرون.) [30] .

آگاه باشید! همانا آنچه را كه در اینجا گفتم، به خاطر شناختی بود كه از شما داشتم به اینكه ترك نصرت و یاری نكردن جزء وجودتان، و بی وفایی شعار دلتان شده است. لیكن این سخنان به خاطر جوشش نفس و سوز دل، و به جوش آمدن و تراوش غیظ و ناراحتی درونی، و برای كند شدن و از كار افتادن سر نیزه، (جنگ افزار) و برای بازگو كردن غصه سینه، و اتمام حجت است، پس بگیرید این (فدك) را، و طناب بار و جهاز آن را محكم ببندید (ولی بدانید كه) پشت آن


مجروح، و پای آن ضعیف و سست است، و ننگ و عار (بغض و دشمنی) آن برایتان باقی می ماند، و داغ غضب خداوند (جبار)، و ننگ همیشگی به آن خورده است، و شما را به آتش افروخته ی خداوند كه دلها را هم می سوزاند، می پیوندد، پس آنچه انجام می دهید در حضور خدا است، «و به زودی ستمكاران می فهمند كه به چه عاقبتی گرفتار خواهند شد»، و من دختر پیامبر شما هستم كه شما را از عذاب شدید خداوند بیم می داد، پس هر كاری می خواهید بكنید، «ما نیز كار خودمان را می كنیم، و منتظر باشید كه ما هم منتظریم.»

فاجابها ابوبكر عبدالله بن عثمان و قال: یا بنت رسول الله، لقد كان ابوك صلی الله علیه و آله و سلم بالمومنین عطوفا كریما، (و) رووفا رحیما، و علی الكافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباك دون النساء، و اخا الفك دون الأخلاء، آثره علی كل حمیم، و ساعده فی كل امر جسیم، لا یحبكم الا سعید، و لا یبغضكم الا شقی بعید، فانتم عتره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الطیبون، والخیره المنتجبون، علی الخیر ادلتنا، و الی الجنه مسالكنا، و انت- یا خیره النساء و ابنه خیر الانبیاء- صادقه فی قولك، سابقه فی وفور عقلك، غیر مردوده عن حقك، و لا مصدوده عن صدقك.

سپس ابوبكر، عبدالله بن عثمان [31] در پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام گفت: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، پدرت نسبت به مومنین بسیار با عاطفه و بزرگوار بود و رووف و مهربان، و نسبت به كافران (به منزله ی) عذاب دردناك و عقاب بزرگ بود اگر بخواهیم نسب او را جستجو كنیم در می یابیم كه او پدر توست نه پدر زنهای دیگر، و برادر شوهر و مونس تو (علی علیه السلام) بود نه برادر سایر دوستان، هم او كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم او را بر تمام خویشاوندان با محبت مقدم داشت، و در هر امر بزرگی با پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم همراهی می نمود. و دوست نمی دارد شما را مگر كسی كه سعادتمند باشد، و دشمن نمی دارد شما را مگر كسی كه شقاوتمند و بدبخت باشد، پس شما عترت پاك رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و برگزیدگان و منتخب خداوند، و


راهنمایان ما بر خوبیها و راه های ما به سوی بهشت هستید. و تو- ای برگزیده ی زنان و دختر بهترین پیامبران- در گفتار خود راستگو، و در وفور عقل و درایت پیشگام هستی، و نباید از حقت منع شوی، و كسی نباید مانع سخن راست و حق شما گردد.

والله ما عدوت رای رسول الله، و لا عملت الا باذنه، و ان الرائد لا یكذب اهله، و انی اشهد الله، و كفی به شهیدا، انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا، و انما نورث الكتاب والحكمه والعلم والنبوه. و ما كان لنا من طعمه فلولی (فلاولی، یا: فلو الی) الامر بعدنا ان یحكم فیه بحكمه.»

و قد جعلنا ما حاولته فی الكراع والسلاح، یقاتل بها المسلمون، و یجاهدون الكفار، و یجالدون (یجادلون) المرده الفجار، و ذلك باجماع من المسلمین، لم انفرد به وحدی، و لم استبد بما كان الرای عندی، و هذه حالی و مالی، هی لك (و) بین یدیك، لا نزوی عنك، و لا ندخر دونك، و انت سیده امه ابیك، والشجره الطیبه لبنیك، لا ندفع ما لك من فضلك، و لا نوضع (لا یوضع) من فرعك و اصلك، حكمك نافد فی ما ملكت یدای، فهل ترین انی اخالف فی ذلك اباك صلی الله علیه و آله و سلم؟

به خدا سوگند، من از نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تجاوز نكردم، و جز به اذن و اجازه ی او عمل ننمودم، و جلودار و پیش قراول هیچگاه به اهل خود دروغ نمی گوید، و من خدا را گواه می گیریم- و شهادت خدا كفایت می كند- كه شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: «ما طائفه پیامبران، برای كسی طلا و نقره و خانه و زمین به ارث نمی گذاریم، بلكه تنها كتاب و حكمت و دانش و نبوت را به ارث می گذاریم، و هر چیز قابل استفاده از ما بجا ماند، از آن ولی امر بعد از ماست و او به هر شكل كه صلاح دید می تواند عمل كند.»

و ما در آمد آنچه را كه شما قصد دارید، برای تهیه اسب و جنگ افزار قرار


دادیم، تا مسلمانان بتوانند به وسیله ی آن جنگ كنند و با كفار به جهاد برخیزند، و با شورشگران و متمردان فاسق، برخورد نمایند. و این كار به اجماع و اتفاق نظر مسلمین صورت گرفت، و من به تنهایی این كار را نكردم و مستبدانه به رای خود عمل ننمودم، این است موجودی و مال من كه پیشكش شما، و در اختیار شما باشد، و آن را از شما دریغ نمی كنیم و بدون اجازه ی شما ذخیره نمی كنیم. تو سرور امت پدرت، و شجره ی طیبه برای فرزندانت می باشی، منكر فضیلت تو نیستیم، و از اصل و فرع شما كم نمی گذاریم (كم نباید گذاشت)، حكم شما در اموال متعلق به من نافذ است آیا به نظر شما من در این مساله (فدك) با پدر بزرگوارت مخالفت می كنم؟

فقالت علیهاالسلام: سبحان الله! ما كان ابی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن كتاب الله صادفا، و لا لاحكامه مخالفا، بل كان یتبع اثره و یقفو (یقتفی) سوره، افتجمعون الی الغدر؟ اعتلالا علیه بالزوز والبهتان؟ و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته، هذا كتاب الله حكما عدلا و ناطقا فصلا، یقول: (یرثنی و یرث من آل یعقوب.) [32] (و یقول): (و ورث سلمیان داود.) [33] .

فبین- عزوجل- فیما وزع من الاقساط، و شرع من الفرائض و المیراث، و اباح من حظ الذكران و الإناث ما ازاح به عله المبطلین، و ازال التظنی (التظنن) والشبهات فی الغابرین، كلا (بل سولت لكم انفسكم امرا، فصبر جمیل، والله المستعان علی ما تصفون.) [34] .

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: سبحان الله! هیچ گاه پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از كتاب خدا اعراض نمی كرد و با احكام آن مخالفت نمی نمود، بلكه از آن تبعیت می نمود و دنبال رو سوره های آن بود، آیا همه جمع شده اید كه خیانت كنید؟ در


حالی كه با حرف باطل و تهمت (به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) دلیل می آورید؟ و این خیانتی كه بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می كنید، شبیه همان توطئه هایی است كه در زمان حیاتش داشتید، این كتاب خداست كه داوری است عادل، و سخنگویی است كه حق را از باطل جدا می كند، كه می فرماید:«(خدایا، فرزندی به من بده كه) وارث من و خاندان یعقوب باشد» (و نیز می فرماید): «و سلیمان از داوود، ارث برد».

و خداوند- عزوجل- آنجا كه سهم های ارث را توزیع كرده و فرائض و میراث را تشریع و سه مردان و زنان را بازگو نموده، شبهات و توجیه های دروغگویان را برطرف، و گمانها و شبهات را در آینده، زایل و باطل ساخته است، اینچنین نیست كه شما می گویید، «بلكه هواهای نفسانی اینچنین برای شما آراسته است، و باید صبر نمود، صبری جمیل و پسندیده، و خداوند در مورد آنچه شما توصیف می كنید، یاور ماست.»

فقال (لها) ابوبكر: صدق الله وصدق رسوله، وصدقت ابنته، انت معدن الحكمه، و موطن الهدی والرحمه، و ركن الدین، و عین الحجه، و لا ابعد صوابك، و لا انكر خطابك، هولاء المسلمون بینی و بینك، قلدونی ما تقلدت، و باتفاق منهم اخذت ما اخذت، غیر مكابر و لا مستاثر و هم بذلك شهود.

پس ابوبكر به آن حضرت خطاب كرد و گفت: خدا و رسول خدا و دخترش راست می گویند.تو معدن حكمت، و جایگاه هدایت و رحمت، و ركن دین، و سرچشمه ی حجت خدا هستی. سخن درست تو را نادرست نمی دانم، و خطابه ات را منكر نیستم. این مسلمانها شاهد و قاضی بین من و تو باشند، هم اینها بودند كه قلاده ی خلافت را به گردن من انداختند، و من نیز با اتفاق نظر همین مسلمانها آن را گرفتم، بدون اینكه بزرگمنشی و تكبر نموده و بخواهم خود را بر دیگران مقدم بدارم. و این مسلمانان، همه بر این مطلب شاهد هستند.

فالتفتت فاطمه علیهاالسلام الی الناس و قالت: معاشر المسلمین، المسرعه الی قیل (قبول) الباطل، المغضیه (المفضیه) علی الفعل (القبیح) الخاسر، (افلا یتدبرون


القرآن، ام علی قلوب اقفالها؟) [35] كلا، بل ران علی قلوبكم ما اساتم من اعمالكم، فاخذ بسمعكم و ابصاركم، و لبئس ما تاولتم، و ساء ما به اشرتم، و شر ما منه اغتصبتم (اعتضتم)، لتجدن والله محمله ثقیلا، و غبه وبیلا، اذا كشف لكم الغطاء، و بان ما ورائه (من الباساء و) الضراء، و بدا لكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون، (و خسر هنالك المبطلون.) [36] .

آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم نمود و فرمود: ای جمعیت مسلمانان كه به سرعت به طرف گفته های (پذیرش) باطل شتافتید، و بر كارهای (زشت) و زیانبار، چشم روی هم می گذارید، «آیا در قرآن تدبر و ژرف اندیشی نمی كنید؟ یا اینكه بر دلهای (شما) قفل زده شده است؟» نه چنین است، بلكه كارهای زشتی كه كردید بر دلهایتان زنگار زده، و چشم و گوشتان را گرفته است، و چه بد تاویل و توجیه نمودید، و به چه چیز بدی اشاره كردید، و بد غصب نمودید (چه بد عوضی گرفتید)، به خدا سوگند حمل آن را سنگین، و عاقبتش را وخیم خواهید یافت، آن هنگام كه پرده ها كنار می روند و (گرفتاریها و سختیهای) پشت پرده ظاهر، و چیزهایی كه گمان نمی كردید، از ناحیه ی پروردگارتان برای شما آشكار می گردد، «كسانی كه راه باطل را طی می كردند در آنجا زیان می برند.»

ثم عطفت علی قبر النبی صلی الله علیه و آله و سلم [37] و قالت:


قد كان بعدك انباء و هنبثه

لو كنت شاهدها، لم تكثر الخطب


انا فقدناك فقد الارض و ابلها

و اختل قومك، فاشهدهم و لاتغب


و كل اهل له قربی و منزله

عند الاله، علی الادنین مقترب





ابدت رجال لنا نجوی صدورهم

لما مضیت و حالت دونك الترب


تجهمتنا رجال و استخف بنا

لما فقدت، و كل الارث (الارض) مغتصب


و كنت بدرا و نورا یستضاء به

علیك ینزل من ذی العزه الكتب


و كان جبریل بالایات یونسنا

فقد فقدت، و كل الخیر محتجب


فلیت قبلك كان الموت صادفنا

لما مضیت و حالت دونك الكثب


انا رزینا بمالم یرز ذو شجن

من البریه، لا عجم و لا عرب


آنگاه حضرت متوجه قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدند و فرمودند:

(ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) به تحقیق بعد از شما اخبار و گرفتاریها و مصائبی به وجود آمد، به گونه ای كه اگر شما هم آنها را مشاهده می كردید، حادثه و مصیبت زیاد نمی شد.

ما همان گونه كه زمین، باران سرشار خود را از دست می دهد شما را از دست دادیم، و قوم تو متفرق شدند، پس شاهد باش و از آنان غایب مشو.

هر خاندان در نزد خداوند قرب و منزلت داشته باشد، به بستگان آنها باید نزدیك شد.

آنان كه دشمنی خود را با ما در سینه هایشان پنهان می داشتند، هنگامی كه شما از بین ما رفتید و تلی از خاك میان ما و شما حایل شد، دشمنی خود را با ما ظاهر كردند.

پس از اینكه شما از دنیا رفتید، مردانی بر ما یورش آوردند (و برخورد تند و عبوسانه كردند) ما را خوار و كوچك شمرده، و همه ی ارث (زمین) ما غصب شد.

شما ماه درخشان و نوری بودید كه همه از نور شما استفاده می كردند، و بر شما از سوی خداوند سرفراز كتابها نازل می شد.

و جبرئیل با نزول آیات قرآن، مونس ما بود، ولی با رفتن شما همه خوبیها از ما پنهان شد.

ای كاش پیش از آنكه تو از بین ما رفتی و بین ما و تو تل هایی از شن حایل


شد، مرگ ما را فرا می گرفت.

براستی كه ما مصیبت زده شده ایم به مصیبتی كه هیچ صاحب حزنی از خلائق- نه از عرب و نه از عجم- این چنین مصیبت ندیده است.

ثم انكفات علیهاالسلام و امیرالمومنین علیه السلام یتوقع رجوعها الیه، و یتطلع طلوعها علیه علیهاالسلام. فلما استقرت بها الدار، قالت لأمیرالمومنین علیه السلام: «یابن ابی طالب! اشتملت شملة الجنین، و قعدت حجرة الظنین، نقضت قادمة الاجدل، فخانك ریش الاعزل. هذا ابن ابی قحافه یبتزنی نحلة ابی و بلغه ابنی، لقد اجهد (اجهر) فی خصامی، والفیته الد فی كلامی، حتی حبستنی قیلة (الانصار) نصرها (نصرتها)، والمهاجره وصلها، و غضت الجماعه دونی طرفها، فلا دافع و لا مانع، خرجت كاظمه، وعدت راغمه، اضرعت خدك یوم اضعت حدك، افترست الذئاب و افترشت التراب، ما كففت قائلا، و لا اغنیت طائلا (باطلا)، و لا خیار لی، لیتنی مت قبل هنیئتی (هینتی)، [38] و دون ذلتی، عذیری الله منك (منه) عادیا، و منك حامیا، ویلای فی كل شارق، ویلای فی كل غارب، مات العمد و وهن العضد، شكوای الی أبی، و عدوای الی ربی. اللهم، انت (انك) اشد منهم قوه و حولا، و اشد (احد) باسا و تنكیلا.» [39] .

آنگاه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام (به طرف خانه) بازگشت، در حالی كه امیرالمومنین علیه السلام منتظر آمدن آن حضرت و چشم به راه او بود، وقتی حضرت، در خانه قرار گرفت، خطاب به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: ای پسر ابی طالب! [40] همچون كودكی كه در شكم مادر كز كرده، كنج خانه نشسته، و همانند افراد متهم به گوشه ای نشسته ای، تو كسی بودی كه بالهای باز شكاری (و شجاعان عرب) را


چیدی و اینك پر بی سلاحان به تو خیانت كرده اند و (بال آنها را نمی كنی).

این پسر ابی قحافه (ابوبكر) است كه عطیه ی پدرم و وسیله گذران زندگی ساده فرزندانم را از من می رباید، و بسیار سخت (آشكار) با من دشمنی كرد، و او را در مكالمه ای كه با وی داشتم، ستیزه جوترین و لجبازترین دشمنها یافتم، تا آنجا كه انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند. و مهاجرین، ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند، و جماعت (حاضر در مسجد)، چشم خود را روی هم گذاشتند تا مرا نبینند، و در نتیجه نه كسی از من دفاع كرد و نه كسی مانع از ظلم من شد، در حالی كه بغض گلویم را گرفته بود (به سوی مسجد) بیرون شدم، و با حالت خفت و خواری بازگشتم. از روزی كه تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را ذلیل نمودی، روزی گرگها را می دریدی و امروز خاك را فرش خود قرار داده ای (و گوشه ای نشسته ای)، و جلوی هیچ گوینده ای را نمی گیری و هیچ كار مؤثری (در جهت دفع فتنه موجود) انجام نمی دهی (هیچ باطلی را سركوب نمی كنی)، و من هم هیچ اختیاری ندارم، ای كاش پیش از این حالت سكون و گوشه نشینی، و مبتلا شدن به این حالت ذلت (ظاهری) مرده بودم! خداوند خود عذر آور من درباره ی تو باشد، از جهت اینكه شما ظلمهایی را از من صرف و دفع نمودی و از من حمایت كردی. وای بر من در هر صبحدم، وای بر م در هر شبانگاه، تكیه گاه ما مرد و بازوی ما سست شد، شكایتم را به پدرم، و عرض حالم را به پروردگارم عرض می دارم. خداوندا! تو از نظر قدرت و نیرو از اینها (غاصبین خلافت و فدك) نیرومندتر هستی، و عذاب و انتقام تو از دیگران شدیدتر است.

فقال (لها) امیرالمومنین علیه السلام: «لا ویل لك (یا: بنت سید النبیین!) بل الویل لشانئك، ثم نهنهی عن وجدك، یا ابنه الصفوه و بقیه النبوه، فما ونیت عن دینی، و لا أخطات مقدوری، فان كنت تریدین البلغة، فرزقك مضمون، و كفیلك مامون، و ما اعد (اعد الله) لك افضل مما قطع عنك، فاحتسبی الله.»


پس امیرالمومنین علیه السلام (خطاب به حضرت فاطمه علیهاالسلام) فرمود: «ای دختر سروران پیامبران!) وای بر تو ینست، بلكه وای بر آنهایی است كه بغض و دشمنی تو را دارند، خویشتن را از حالت ناراحتی و تندی باز بدار. ای دختر برگزیده ی خدا، و ای باقیمانده و یادگار نبوت، من هیچ گاه در دین خود ضعیف و سست نشده ام، و در محدودی قدرت و توانایی خود، خطا نكرده ام، پس اگر منظور تو روزی به اندازه ی گذران ساده ی زندگی باشد، روزی تو ضمانت شده است و خدایی كه كفیل توست مورد اعتماد می باشد، و آنچه كه (خداوند) برای تو (در قیامت) مهیا كرده است، به مراتب بهتر است از آنچه در دنیا از تو قطع شده است. پس به حساب خدا بگذار.»

فقالت علیهاالسلام: «حسبی الله، و نعم الوكلیل!»، و امسكت. [41] .

حضرت زهرا علیهاالسلام نیز فرمود: «خداوند برای من كفایت می كند، و چه وكیل و كارگزار خوبی!» و دیگر سخن نگفت.


[1] لفظ «بأبي» در برخي از نسخه ها نيست.

[2] اين قسمت از «زعمتم» تا اينجا در برخي از نسخه ها به اين صورت آمده است: «زعيم حق له فيكم و عهد قدمه اليكم.»: (راهبر حقي كه او در ميان شما دارد، و عهد و پيماني كه براي شما از پيش فرستاده است.) چنانكه در برخي ديگر به اين صورت آمده است: «أضعتم حقا له فيكم، و عهدا قدمه اليكم»: (هم حقي را كه او در ميان شما داشت ضايع نموديد، هم عهد و پيماني را كه از پيش شما فرستاده بود.)

[3] سوره ي آل عمران (3)، آيه ي 102.

[4] سوره ي فاطر (35)، آيه ي 28.

[5] سوره ي توبه (9)، آيه ي 128.

[6] اشاره به آيه ي 33 سوره ي احزاب (33).

[7] سوره ي آل عمران (3)، آيه ي 103.

[8] سوره ي انفال (8)، آيه ي 26.

[9] سوره ي مائده (5)، آيه ي 64.

[10] سوره ي توبه (9)، آيه ي 49.

[11] سوره ي كهف (18)، آيه ي 50.

[12] سوره ي آل عمران (3)، آيه ي 85.

[13] سوره ي مائده (5)، آيه ي 50.

[14] سوره ي نمل (27)، آيه ي 16.

[15] سوره ي مريم (19)، آيه 5 و 6.

[16] انفال: 75.

[17] سوره ي نساء (4)، آيه ي 11.

[18] سوره ي بقره ي (2)، آيه ي 180.

[19] اين جمله در برخي از نسخه ها چنين آمده است: «ام هل تقولون: اهل ملتين لا يتوارثان؟!».

[20] سوره ي انعام (6)، آيه ي 67.

[21] سوره ي هود (11)، آيه ي 39.

[22] اين قسمت در برخي از نسخه هاي كتاب به اين صورت: «و في ممساكم» و در برخي به اين صورت: «و ممساكم» آمده است.

[23] سوره ي آل عمران (3)، آيه ي 144.

[24] اين جمله در برخي از نسخه ها به اين صورت آمده است: «أأهتضم تراث ابيه؟!».

[25] بني قيله نام دو قبيله ي انصار يعني «اوس» و «خزرج» است.

[26] سوره ي توبه (9)، آيه ي 13.

[27] سوره ي ابراهيم (14)، آيه ي 8.

[28] اين عبارت در برخي از نسخه ها چنين آمده است: «بغضب الجبار» و يا در برخي ديگر: «بغضب من الله الجبار».

[29] سوره ي شعرا (26)، آيه ي 227.

[30] سوره ي هود (11)، آيه ي 121 و 122.

[31] نام ابوبكر، عبدالله و نام پدرش عثمان بوده است.

[32] سوره ي مريم (19)، آيه ي 6.

[33] سوره ي نمل (27)، آيه ي 16.

[34] سوره ي يوسف (12)، آيه ي 18.

[35] سوره ي محمد صلي الله عليه و آله و سلم (47)، آيه ي 24، در برخي از نسخه ها به جاي «افلا يتدبرون» لفظ «افلا تتدبرون» آمده است.

[36] سوره ي غافر (40)، آيه ي 78.

[37] در برخي از نسخه ها اين جمله به اين صورت آمده است: «ثم عطفت علي قبر ابيها- سيدنا محمد النبي صلي الله عليه و آله و سلم و قالت».

[38] جملات گذشته در بعضي از نسخه ها به اين صورت آمده است: «ليتني مت قبل هذا، و كنت نسيا منسيا، بل ليتني مت قبل حبيبي (يا حينتي).»

[39] اين جمله ها در برخي از نسخه ها به اين صورت آمده است: «حولا و باسا و تنكيلا.»

[40] توضيح معناي برخي جملات فاطمه ي زهرا عليهاالسلام خطاب به اميرالمومنين عليه السلام در آخر فصل بيست و يكم، و نيز در مطلب دوم خاتمه گذشت.

[41] الاحتجاج، ج 1، ص 253- 285.